کد مطلب:29276 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:101
4055. صائب تبریزی، در وصف مولا چنین می گوید: منّت، خدای را كه به توفیق كردگار چون كاروان حاج، خروشان و كف زنان دریای رحمت ازلی، جوش فیض زد دشتی كه بود چون جگر تشنه حسین صافی دلان كه بود تیمّم شعارشان لب تشنگان خاك نجف، تَر زبان شدند هر پاره سنگ او گُهَری آبدار شد گردید گُل گشاده جبین چون كفِ علی هر شاخ پُر شكوفه در او جوی شیر شد گُل بر هوا فكند كلاه نشاط را لشكر كشِ بهار رسید از ریاض غیب زین پیش اگر چه اهل نجف، ز آب تلخ و شور آخر ز فیض ساقی كوثر، تمام سال ای كوثر مروّت! هر چند با حسین از بهر پاك كردن راه گناه خویش از دور، در مقام ادب، ایستاده است چون رحمت تو شامل ذرّات عالم است رخصت بده كه از سرِ اخلاص تا به حشر
.
از ناف كعبه، چشمه كوثر شد آشكار
آمد به خاكبوس نجف، آب خوشگوار
شد نهر سلسبیل، ز فردوسْ آشكار
داغ بهار خُلد شد و رشك لاله زار
سجّاده ها بر آب فكندند، موج وار
از چشمه سار شكر، به توفیق كردگار
هر خشكْ شاخ او شجری گشت میوه دار
برگ از نیام شاخ برآمد چو ذوالفقار
مژگان حور گشت در او هر زبانِ خار
سنبل فشاند گَرد، ز گیسوی مُشكبار
از دوش نخل شد عَلَم سبز آشكار
بودند در شكنجه غم، تلخْ روزگار
عید غدیر شد به مقیمان این دیار
سنگین دلی نمود فراتِ ستیزه كار
امروز آمده است به مژگان اشكبار
با جبهه پر از عَرَق شرم، چون بهار
این جرم را به روی عرقناك او میار
بر گِرد روضه تو بگردد به اعتذار.[2].